سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از ماست که برماست رفیق!

سلام

خب الحمدلله با استقبال بی نظیری که از پست های معرفی کتاب شد اصلا"خودمون هم شگفت زده شدیم از این همه اهل مطالعه که بودندوما خبر نداشتیم.ولی ما همچنان ادامه میدیم چرا که باید بلاخره یه روزی ما به این فرهنگ برسیم.که بگذریم....

چند وقته افتخار پیدا کردم خدمت استاد علیرضا نادری عزیز(نویسنده 7 دقیقه تا پاییز ومیوه ممنوعه وکیفر و کلا"کارهای حسن فتحی)باشم وهرازگداری خدمتشون تلمذ(درست نوشتم؟)کنم.که الحق آدم بزرگواری هستن.وبعداز این چند وقته وقتی به وبلاگ آقا محمد خان یزدان السلطنه رسیدم دیدم دوباره همون بحث همیشگی هستش که با تیتر" از رنجی که میبیرم"نوشته شده.ما هم تصمصم گرفتیم به یاد روزهایی که پردیس مینوشتیم یه مطلب در جواب آقا محمد خان یزدان السلطنه بذاریم با عنوان"از ماست که بر ماست".قبل از مطلب باید خدمت دوست ونویسنده محترم همین وبلاگ آقای م.یزدانی خیرمقدم عرض کنم به خاطر ورودشون به شهر خودشون زازرون.(حال کردی محمد چه کلاسی گذاشتم برات؟)

واما"از ماست که برماست"

بعد از یه سری جریاناتی که بین بنده ومذهبیون وفرهنگیون شهرمون رخ داد سعی کردم سرم به کار خودم باشه وسخنرانی(!)نکنم.که البته اینطوری بهتر پیشرفت کردم.ولی به قول بعضی دوستان عیب از خودم بود که فکر میکردم این اقایون در حد اصلاح هستن ولی گویا کار از اصلاح که هیچ از سلاح هم گذشته.یادمه در اولین مطلبی که در پردیس نوشتیم تونستیم یه چاله رو با پول ادراه مخابرات پرکنیم.به نظرم این کار کمی نیست که رئیس اداره مخابرات یه شهرستان برای ما جوابیه نوشت.البته نشریه ما مثل خیلی از این کاغذ پاره های الان شهرمون نبود(از اینجا به بعد کمربندهارا محکم ببندید که از فردا با یک توده پرفشار منتقدین روبرو خواهیم شد).

الان که بعضی از این کاغذپاره هایی که به نام نشریه به خورد مردم داده میشه رو میبینم دلم برای خودم ومحمد میسوزه که به چه دربدری مطلب جور میکردیم والان چه توهینی به خواننده دراه میشه.نشریات امروز شهر ما چی شده؟این نشریات که قراره نشریه شهر ما باشه ظاهرا"با تمام کب کب ودب دبی که دارن یه برگ کپی شده از مفاتیحه(با تمام احترام برای دوستان نویسنده.البته اگه نویسنده ای باشه).فقط حدیث وروایت.عزیز اگه شما آدم مذهبی هستی دلیل نمیشه بقیه هم مذهبی بخونن.در بهترین حالات خواص چای وآناناس وهویج وغیره توی این نشریات نوشته میشه که البته به جاست اگه بنویسیم نشریات زرد.آخه اگه قرار بود من حکایت وداستان بخونم که کتاب اصلش بهتر از شما نوشته تازه ظلمی هم در حق نویسندش نمیشه.آیا دغدغه امروز جوان ما اینه که یه شعر عارفانه غلیظ در وصف امام زمان بخونه یا بیاد معارف امام زمان رو یاد بگیره.آیا غیر از این نیست که ما متعهد نشده ایم؟بعد تازه وقتی از مسئولین این نشریات سئوال میشه میگن که این رسالت مانیست.پس رسالت شما چیه؟اینه که مفاتیح چاپ کنی؟یا اینکه از درد بگی.خب همینه که سایت هایی مثل ز/ن/ن پیدا میشه ودست به تخریب میزنه.(حالا بیا بگو خودت ز/ن/ن رو مینوشتی)به یکی از رفقا گفتم آقا بیاید از تجربه ما استفاده کنید تجربه ای که ما توی پردیس داشتیم که البته با استقبال بسیار خوبی!!!!!!!روبرو شدیم.هرچند من معتقدیم تا این نوع کارها به اهل فنش سپرده نشه ما راه به جای نمیبریم.ما توی این آبادی نویسنده وروزنامه نگار بزرگی مثل آقای مرادیان رو داریم(شاغل در ذوب آهن اصفهان).حالا صرف اینکه فلانی بچه مسجدیه که دلیل نمیشه نشریه راه بندازه.نشریه رو به نام زازرون گرفتین ولی یه خبر توش نیست که درد رو گفته باشه.اعتیاد سر به اسمون گذاشته ماهنوز داریم توی نشریات از بحارالانوار میگیم(حالا بگو به بحار توهین شده).مومن یا مومنه گرامی آخه این که کاری رو درست نمیکنه وقتی من حتی رغبت ندارم لای این نشریه مذهبی رو باز کنم.بعد هم شما فکر میکنید این نشریات فقط توی زازرون پخش میشه.خیر برید ببینید که این نشریات سر از کجاهای اصفهان درآورده.شاید یه نویسنده یا یه دکترای ادبیات خواننده نشریه شما باشه.پس لااقل غلط انشایی ننویسید که آبروی یه آبادی رو ببرید.

بگذریم........بگذریم....

به قول دکتر شهید علی شریعتی میفرمودند وقتی میرم در جمع مذهبیون میگن این غربزده افراطیه وقتی میرم در جمع روشنفکران میگن این مذهبی امله.آقاین وخانم های دلسوز فرهنگ این ابادی خواهشا"بسه...........